مکتوبات من

سعی می کنم به کمک نوشتن کمی ساختارمندتر فکر کنم

مکتوبات من

سعی می کنم به کمک نوشتن کمی ساختارمندتر فکر کنم

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مولانا» ثبت شده است

من دو تا حد برای موسیقی گوش کردن دارم. اگه لذت بردنم از حد اول بگذره و از حد دوم نگذره یا می زارمش تو گروه چند نفرمون یا انتخابی برای یکی دو تا از دوستان می فرستم. اگر از حد دوم هم بگذره علاوه بر انجام کار قبلی، آن را اینجا هم می گذارم:)
قسمتی از تصنیف زیبا و شنیدنی دود عود از محمدرضا شجریان و پرویز مشکاتیان

شعر زیبای مولانا:

ای یوسف خوش نام ما خوش می‌روی بر بام ما

ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما

ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما

جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما

ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما

آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما

ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما

پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما

در گل بمانده پای دل جان می‌دهم چه جای دل

وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما

 

پی نوشت  : لینک خرید از بیپ تونز

بعدن نوشت: دیدم که همایون شجریان هم دود عود را به همراه سیامک آقایی و فرزند استاد مشکاتیان در یادواره ایشان بازخوانی کرده. می توانید آن را از اینجا مشاهده کنید.

  • Abolfazl

پیش نوشت: از این بعد قصد دارم شعر های مورد علاقه ام را منتشر کنم. در واقع این اقدام بیشتر به این علت است که کمی شعر خوانی ام کاهش یافته است. در واقع تنها زمانی شعر می خوانم که یکی از خوانندگان موررد علاقه ام آن را خوانده باشد. البته باید بیان کنم که این شعر را نیز علیرضا قربانی به زیبایی تمام خوانده اما پیش از گوش دادن به آن نیز آن را خوانده بودم و یکی از غزل های مورد علاقه ام از مولانا بوده است. به هرحال باید بیشتر در غزل های مولانا جست و جو کنم.  یادم است چند سال پیش که رفته بودم و گزیده غزلیات شمش را بخرم، با دو گزینه روبرو شدم. نخست خرید کتابی در سایز جیبی که توسط فردی نه در حد دکترشفیعی کدکنی ماهر و زبردست در زمینه ادب فارسی،غزل ها انتخاب شده بود و دیگری نیز نسخه ای که توسط دکتر کدکنی، تعدادی غزل انتخاب شده بود و شرحی هرچند مختصر بر آن نوشته شده بود. اما در آن زمان جیبی بودن و یکی دو هزار تومان ارزان تر بودن کفه را به نفع کتاب دیگر سنگین تر می کرد و آن را خریدم اما بعد از چند ماهی و البته قرض گرفتن دیوان شمش دوستم که از نوع دیگر بود، دومی را نیز خریدم و آن کتاب جیبی را باز نشست کردم! وقتی خودم را جای آن فرد اول که غزل ها توسط او انتخاب شده بود، می گذارم نمی توانم به خودم اجازه دهم که وقتی کتابی مشابه نوشته شده آن هم توسط چنین فردی دست به انتشار کتاب با همان هدف بزنم. به هرحال فارغ از این ماجرا، باید بگویم تصمیم هایی از این جنس بسیار داشته ام که منجر به انجام دوباره کاری هایی نیز برایم شده است. امید است که بعد ها با دیدن این نوشته ام از گرفتن تصمیم های نظیر این و به خصوص در مقیاس بزگتر خود داری نمایم.


اما شعر :


من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو

پیش من جز سخی شمع و شکر هیچ مگو


سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو

ور از این بی‌خبری رنج مبر هیچ مگو


دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت

آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو


گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم

گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو


من به گوش تو سخن‌های نهان خواهم گفت

سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو


قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد

در ره دل چه لطیف است سفر هیچ مگو


گفتم ای دل چه مه‌ست این دل اشارت می‌کرد

که نه اندازه توست این بگذر هیچ مگو


گفتم این روی فرشته‌ست عجب یا بشر است

گفت این غیر فرشته‌ست و بشر هیچ مگو


گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد

گفت می‌باش چنین زیر و زبر هیچ مگو


ای نشسته تو در این خانه پرنقش و خیال

خیز از این خانه برو رخت ببر هیچ مگو


گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست

گفت این هست ولی جان پدر هیچ مگو


  • Abolfazl