مکتوبات من

سعی می کنم به کمک نوشتن کمی ساختارمندتر فکر کنم

مکتوبات من

سعی می کنم به کمک نوشتن کمی ساختارمندتر فکر کنم

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «علیرضا قربانی» ثبت شده است

پیش تر هم از کارهای علیرضا قربانی نوشته ام. (+ و + و +) علیرضا قربانی خواننده تنبور نیست. احتمالن "برسماع تنبور" هم آلبومی نباشد که با آن شناخته شود ولی به نظر من یکی از شنیدنی ترین آلبوم های اوست. در این بین، "درکوی عشق" شامل یکی از غزل های سلمان ساوجی است. فوق العاده است. مدتی است برسماع تنبور را پلی می کنم و دوباره خاطرات قدیمی را زنده. می توانید آن را از اینجا بخرید.

قسمتی از در کوی عشق:
 

ما را به جز خیالت، فکری دگر نباشد / درهیچ سر خیالی، زین خوب تر نباشد

کی شبروان کویت آرند ره به سویت / عکسی ز شمع رویت، تا راهبر نباشد

ما با خیال رویت، منزل در آب و دیده / کردیم تا کسی را، بر ما گذر نباشد                      

هرگز بدین طراوت، سرو و چمن نروید / هرگز بدین حلاوت، قند و شکر نباشد

در کوی عشق باشد، جان را خطراگرچه / جایی که عشق باشد، جان را خطر نباشد

گر با تو سرو زر، دارد کسی نزاع / من ترک سر بگویم،تا دردسر نباشد

دانم که آه ما را، باشد بسی اثرها / لیکن چه سود وقتی، کز ما اثر نباشد؟

در خلوتی که عاشق، بیند جمال جانان / باید که در میانه، غیر از نظر نباشد

چشمت به غمزه هردم، خون هزار عاشق / ریزد چنان که قطعن کس را خبر نباشد

از چشم خود ندارد، سلمان طمع که چشمش / آبی زند بر آتش، کان بی جگر نباشد

 

  • Abolfazl

اسرار ازل را نه تو دانی و نه من / وین حرف معما نه تو خوانی و نه من

هست از پس پرده گفت و گوی من و تو / چون پرده درافتد نه تو مانی و نه من


نمی دانم رباعی بالا از خیام است یا ابوسعید ابوالخیر هرچند بیشتر به خیام منتسبش می دانند. با این حال، علیرضا قربانی به همراه کیهان کلهر عزیز رباعی فوق را درکنار چند رباعی دیگر، در تورنتو اجرا کرده اند. بسیار زیبا و دلنشین است. می توانید آن را در زیر مشاهد کنید.

پی نوشت : این هم کار فوق العاده دیگری است از کیهان کلهر که بارها آن را شنیده ام. امیدوارم لذت ببرید. 

  • Abolfazl

ساعاتی پیش بطور ناگهانی خبر تصادف و فوت ناشی از آن دکتر یداللهی را شنیدم. بهت زده شدم. آن هم در روز های پایانی سال...

آری به قول خودش بعضی مرگ ها غیرمنتظره است ... بااینکه مرگ غیرمنتظره نیست.

اولین بار که او را شناختم به دو سال پیش برمی گردد که رامبد جوان او را به خندوانه دعوت کرده بود. پیش از آن نمی دانستم شاعر قطعه ی زیبای "من عاشق چشمت شدم" او می باشد. در همان برنامه فهمیدم  او سراینده ترانه "شب دهم" والبته تیتراژ "میوه ممنوعه" نیز هست. بعد ها با شنیدن آلبوم "من عاشق چشمت شدم" باردیگر با موزیک های زیبایی که سه گانه قربانی-یداللهی-خلعتبری خلق کرده بودند ، زندگی کردم. از "جام عاشقی" و "چله عشق" گرفته تا شعر "مهتابِ تر از بارانِ" سراسر پاردوکسیکال.

بعد از آن دوبار نیر او را دیدم. یکبار در یک تئاتر و باردیگر هم در مراسمی دیگر. بسیار متین، موقر و دوست داشتنی.

من این شعرش را خیلی دوست دارم( بارها با صدای قربانی آن را گوش کردهام اما هیچگاه برایم تکراری نشده)


 

 

من عاشق چشمت شدم

وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید

وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید

وقتی عطش طعم تو را با اشکهایم می چشید

من عاشق چشمت شدم ، نه عقل بود و نه دلی

چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی

یک آن شد این عاشق شدن دنیا همان یک لحظه بود

آندم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود

وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد

آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد

من بودم و چشمان تو ، نه آتشی و نه گِلی

چیزی نمیدانم از این دیوانگی و عاقلی

من عاشق چشمت شدم شاید کمی هم بیشتر

چیز در آنسوی یقین شاید کمی هم کیش تر

آغاز و ختم ماجرا لمس تماشای تو بود

دیگر فقط تصویر من در مردمکهای تو بود

 

 

  • Abolfazl

یکی از کشفیات جدیدم آهنگ "دوستت دارم" از علیرضا قربانی است که قیصرامین پور شعر آن را سروده است. به نظرم اگر اسمش "تو را دوست دارم" بود بهتر بود. در این سه روز آن قدر آن را گوش داده ام که کمترین آهنگی را توانسته ام تا این حد گوش بدهم و لذت ببرم. یادم است اولین باری که آلبوم دخت پری وار قربانی را شنیدم، نظرم این بود که قربانی بازهم درصدد است که موفقیت حریق خزان (به نظرم یی نظیرترین آلبومی است که تا به حال از اوشنیده ام) را تکرار کند اما ناموفق بوده است. یادم است جز آهنگ دخت پری وار از بقیه ترک هایش خوشم نیامد اما نظر کنونی ام مخالف آنچه است که در گذشته می اندیشیم. شاید آن موقع آن قدر در آلبوم های قدیمی اش نظیر برسماع تنبور و قطره های باران غرق بودم و سبک آنها آن قدر با دخت پری وار فاصله داشت که چنین می اندیشیدم اما اکنون فک می کنم تک تک ترک هایش فوق العاده است. از پرده نشین با شعر زیبای بهمنی گرفته تا دریای بی پایان و موزیکالیته ای که روی صبح آزادی قرار گرفته است.

شعر آقای امین پور به این صورت است:

من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم

چه شب‌ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم‌نم، تو را دوست دارم

سلامی صمیمی‌تر از غم ندیدم
به اندازه‌ی غم تو را دوست دارم

بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم: تو را دوست دارم

جهان یک دهان شد هم‌آواز با ما
تو را دوست دارم، تو را دوست دارم


پی نوشت: ترک "دوستت دارم" در بیپ تونز(+)

  • Abolfazl
آهنگ دریای بی پایان  علیرضا قربانی رو بیش از اندازه دوست دارم و با حال و روز این روز هایم ارتباط تنگاتنگی دارد . علی الحساب این پست را می گذارم تا چند روز دیگر که  وقتم کمی آزادتر شود و بتوانم سرفرصت راجع به چیزهایی که در ذهنم می گذرد, بنویسم.

به دریایی در افتادم که پایانش نمی بینم

کسی را پنجه افکندم که درمانش نمی دانم

فراغم سخت می آید ولیکن صبر میباید

که گر بگریزم از سختی ، رفیق سست پیمانم

مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی

شب هجران چه می پرسی که روز وصل حیرانم

شب آهسته می نالم ، مگر دردم نهان ماند

به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم

من آن مرغ سخن دانم که در خاکم رود صورت

هنوز آواز می آید به معنی از گلستانم


پی نوشت 1:ترک دریای بی پایان در سایت بیپ تونز(+)

پی نوشت 2: سعدی یکی از شعرای مورد علاقه ی من است حتی اگر شاملو او را نکوهش کند و بگوید او شاعر نیست وناظم است . حتی اگر  شاملو بگوید سعدی فقط احترام را بر می انگیزد و حافظ انسان را مبهوت می کند بازهم سعدی برایم جایگاه مخصوص خود را دارد. البته شاید یک سال است که صرفن اگر علیرضا قربانی  از او چیزی بخواند یا آهنگ هایی از شهرام ناظری و همایون بشنوم که از سعدی باشند به سراغ اشعارش می روم. یاد آن تابستان بخیر که هرشب قبل از خواب, گلستان می خواندم ولذت می بردم . انکار نمی کنم که مقداری از این خواندن ها بیشتر برای یادگرفتن ابیات انتهایی هر حکایت بود تا بتوانم از آنها درجاهای مناسب بهره ببرم و شاید به نوعی "خردمند" بنمایم! درهرصورت در حال حاضر خردمند نمودن حتی چیزی نیست که بهش فکر کنم و حرکت چند روز پیشم هم به علت همین "ترس از بزرگ تر پنداشته شدن نسبت به آنچه در واقع هستی" بود که به نظرم برای من شجاعت زیادی می خواست که خدا رو شکر از پسش بر آمدم. به نظرم همه ی عدم موفقیت های اکنونم به زعم خود, نتیجه ی در همین دام افتادن است وبس. دیگر اجازه نمی دهم چنین چیزی مرا بازی دهد!

پی نوشت 3(قبل از ویرایش اسمش پی نوشت نامرتبط بود!): چقدر وبلاگ داشتن بهتر از چرخ زدن در شبکه های اجتماعی ای مانند اینستاگرام است. حالم بهم می خورد وقتی می بینم فردی عکس خودش را باژست روشن فکرانه ای گذاشته و زیر عکس نیز کپشن نامربوطی خود نمایی می نماید! یا دوستم که می گفت که یه بنده خدایی به خاطر حضور دوستانش در مهمانی تشکر کرده بود و در اینستاگرامش نوشته بود مرسی که اومدین ولی بازهم عکس خودش را گذاشته بود!

پی نوشت 4: اضافه کردن پیش نوشت 2 بیشتر به خاطر پست اخیر شعبانعلی در مورد وبلاگ نویسی بود که به فکر فرو انداختم که مطالبی این چنینی که تحلیل های خودم نیس وصرفن شعر یا نقل قول ویا موزیکی از دیگران است را با حرف های خودمان همراه کنیم که به قول خودش مانع از طوطی وار عمل کردن باشد که خود یکی از دیگر ترس هایم است و تابه حال نیندیشیده بودم که چنین کار شاید سبب آنچه بیان داشتم را فراهم آورد

پی نوشت 5: از ویرایش کردن نوشته هام متنفرم! برای همین تاجایی که امکان دارد سعی می نمایم چیزی مشابه آنچه برای این پست رخ داد, رخ ندهد و فعلن برایش جزایی را تعیین می نمایم (سطح پایینی از الزام است هرچند به زودی به سطوح بالاتری از نظام پاداش و جزا خواهم اندیشید و خواهم گذاشت پاداش و جزا برای همان انسان هایی باشد که خدا را برای بهشت و حوری و ترس از سوزان بودن جهنم می پرستند باشد!

پی نوشت 6:یادش بخیر قبلن ها که آپشن Edit در تلگرام نبود چقدر اوضاع بهتر بود. می خواهم دیگر ازآن بهره نبرم. همان تلگرامی که دوستم پیش بینی می کند همانطور که گوگل آینده ی هوش مصنوعی را در دست خواهد داشت و یکه تاز این عرصه خواهد بود, یکه تاز عرصه پیام رسانی خواهد شد و همه ی استاندارد ها را به نوعی او (مسخره است ولی دوست داشتم آن را فرد خطاب کنم تا شی!) تعیین خواهد کرد.

پی نوشت 7: از نوشته ی "پر پی نوشتی" مانند این نیز خوشم نمیاد هرچند نوشتن این پی نوشت به نوعی در تضاد با این حرفم هست! شاید دارم خودم را فریب می دهم مانند همه ی خودفریبی های دیگر!
  • Abolfazl