مکتوبات من

سعی می کنم به کمک نوشتن کمی ساختارمندتر فکر کنم

مکتوبات من

سعی می کنم به کمک نوشتن کمی ساختارمندتر فکر کنم

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آلفرد هیچکاک» ثبت شده است

1

امتحاناتم بالاخره تمام شد. ترم سختی بود. خیلی سخت. به شخصه فکرمی کنم چیزی که باعث شد در انتها، نتیجه  فاصله زیادی با مطلوب داشته باشد، زیاده روی خودم بود. بیشتر از بیست واحد کار درستی نبود(الان معتقدم حتی بالای 16 واحد هم نادرسته:د). پنج روز هفت و چهل و پنج هم همینطور هرچند از اواسط ترم آن را به سه روز رساندم:))

چه حسرت ها که بر دلم نماند. درمقایسه با ترم قبل، چه تئاترها که رفته نشد و چه قدم ها که زده. چه بسیار کتاب هایی که به پایان نرسیده، رها شدند و چه بسیار شب ها که خواب به چشمانم گذر نکرد. با این حال بزرگ ترین دستاوردی که این ترم برایم داشت مشخص تر شدن مسیر زندگی ام بود. اکنون تا حد خوبی به چیزهایی که باید فکر می کردم، فکر کردم. از بی انگیزه ترین حالت ممکنِ خودم شروع کرده و به تدریج تمام انگیزه ها و هدف هایم را مشخص کردم. تقریبن می دانم چه مساله ها و سوال هایی برایم در چند ده سال آینده (اگر عمری باشد) قرار است مطرح باشد (و چه مسائلی قرار است مطرح نباشد). تنها چیزی که باقی می ماند، پذیرفتن هزینه هایی است که تصمیم هایم در ادامه تحمیل می کند و اینکه اگر در مسیر جای خوش آب و هوایی دیدی توقف زیادی نداشته باشی که احتمالن شب می شود و به موقع به مقصد نمی رسی!

2

تا عید احتمالن مهاجرت می کنم! به نظرم خرید دامین و مهاجرت از بیان، مرا بیشتر به نوشتن ملزم خواهد کرد و به نوعی انگیزه بیشتری دهد هرچند شاید جنس نوشته هایم را عوض کند. حداقلش این است که دیگر نوشته های این تیپی نخواهم داشت:)) تنها مشکلی که وجود دارد این است که نمی دانم آیا می خواهم همه این مطالب(با نهایت حذف چند مورد) را هم منتقل کنم یا نوشتن را از نو شروع کنم (و هر ازگاهی به نوشته های قبلی ام لینک بدهم). هرکدام از این انتخاب ها شرایط خاص خود را دارند. به زودی دراین باره هم تصمیم گیری خواهم کرد.

3

خطر اسپویل

ربه کا را دیدم. صداقت، فروتنی، دست و پا چلفتی بودن و از جنس دوینتر نبودنِ فونتین(تو فیلم اسم نداشت فکر کنم!) را خیلی دوست داشتم. بازی خیلی خوبی ارائه داده بود. بطور کلی شخصت پردازی فیلم خوب بود. اینکه رفته رفته زن جدید، زن قدیم را با توصیفات دیگران می شناسد جذاب است.  یکی از قسمت های جالب فیلم جایی بود که همسر جدید دوینتر وارد عمارت ماندرلی می شد درحالیکه فقط یک حامی (که همون همسرش باشه) داشت و کلی بدخواه. شرایط خیلی سختی است. حتی سخت تر نسبت به حالتی که هیچ حامی ای نداشته باشی. در حالت دوم حداقل از همان ابتدا برنامه ات مشخص است اما در حالت اول که گاهی حمایت حامی را به هردلیلی (نبودنش در یک کیس خاص و...) از دست می دهی و بطور نسبی آمادگی کمتری داری. احتمال شکستنت هم بیشتر است چرا که اطرافیان با هربار حمایتِ حامی، ممکن است رفتارهایی دورتر از حد انتظار در قبالت انجام دهند. سوختن خانه هم سکانس خوبی بود. معماگونه بودنش خوب بود اما قابل حدس تر از هرکار هیچکاک و در نهایت اینکه درانتها دوباره فونتین سعی کرد خودِ خودش و ارجینال باشه تا شبیهِ زن قبلی جالب.

4

می خواهم سلسه مطالبی را شروع کنم و درباره عدالت بنویسم. به زودی این کار را خواهم کرد.


  • Abolfazl
Image result for the birds is coming

اخیرن دو فیلم بی نظیر "پرندگان" و "سرگیجه" از هیکاک را دیدم. توجه به جزئیات، تعلیق های بی نظیر، فیلم برداری های کم نقص و مسترشات های فوق العاده، داستان های پرکشش و نگاه های بعضن عجیب هیچکاک تنها گوشه ای گیرایی فیلم ها برایم بود. احتمالن از این به بعد با دقت بیشتری فیلم ببینم! با این حال گمان می کنم کمی نسبت به "پرندگان" کم لطفی شده. دلیلی که به ذهنم می رسه مقایسه با فیلم های "سرگیجه" و "روانی" هست. با این حال از معدود های حرف های درست فراستی اسن است که پرندگان را با هیچ مدیوم هنری دیگری جز سینما نمی توان ساخت. سکانس آخر بی نظیر است. سکانس آخر vertigo نیز از چند منظر قابل دیدن است و به طور کلی پیچیدگی بیشتری هم دارد.

پی نوشت 1: از طرفی دوست دارم برم بقیه فیلم های هیچکاک رو ببینم و از طرفی هم می ترسم زود تموم بشن و دیگه چیز درخوری برای دیدن نداشته باشم!
پی نوشت 2 : شاید یکی از بهترین کلاس های دوران دانشگاهم کلاس انسان در اسلام باشد. فیلم های خوب و جالبی به معرفی استاد آن کلاس دیدم که فیلم های هیچکاک هم در کنار تلقین و یک ذهن زیبا و ... جز آنها حساب می شود.
  • Abolfazl