مکتوبات من

سعی می کنم به کمک نوشتن کمی ساختارمندتر فکر کنم

مکتوبات من

سعی می کنم به کمک نوشتن کمی ساختارمندتر فکر کنم

پراکنده درباره آسانسور

شنبه ۲ ارديبهشت ۱۳۹۶

1- استاد ماشین می گوید ما تنها کشوری هستیم که شرایط نامی دستگاه ها رو رعایت نمی کنیم. روی موتور نوشته فلان قدر بار و درنتیجه فلان قدر جریان نامی و ما فلان قدر از آن می کشیم و عمر دستگاه هم کوتاه می کنیم. اصلن همین آسانسور دانشکده خودمون که ملت مینیمم ۱۰ تایی میریزن توش (این حالت خوبشه تازه!) و نتیجش هم همین میشه که دائمن داریم تعمیرکار آسانسور میاریم!

2- فکر کنم موسسه ای نبود که دانشگاه  دیروز امتحانش را برگزار نکرده باشد! از مدرسان شریف و قلمچی گرفته تا علوی و حتی اندیشمند که یک آزمون برای بچه های دبستانه! همین که به ما یک کلاس دادن که دیروز کلاسمون رو برگزار کنیم خودش غنیمته و باید از دانشگاه به شدت تشکر کرد! به هرحال کاری به این موضوع ندارم و این خود مجالی جداگانه برای بررسی می طلبد اما هنگامی که داشتم می رفتم سر کلاس دیدم انتظامات دو نفری جلوی در آسانسور ایستاده اند و به بچه ها می گویند که آسانسور ها خراب هستند! در همان جا مادری داد و قال می کند که ما فلان قدر داریم برای این آزمون ها پول میدیم و باید حوزه بچم آسانسور داشته باشه! بعد از کلی بحث می گذارند با مسئولیت خودش از آسانسور استفاده کند و من هم از آسانسور آن طرف تر بالا می روم اما در واقع هیچ کدام از آسانسور ها خراب نبود. به دلیل تعداد بالای افرادی که امروز تو دانشکده امتحان داشتند و همانطور که گفتم نهایت یکی دو کلاس خالی مانده بود و این حرف ها و البته احتمالن به علت اینکه بچه ها n نفری سوار آسانسور می شوند الکی می گفتن آسانسور خرابه ولی من به آنها کاملن حق می دهم. وقتی دانشجوی مملکت (من جمله خودم) این قدر شعور نداره که نباید بیش تر از حد مجاز سوار آسانسور بشن و هنگام سوار شدن دوستش به او می گوید بیا تو؛ "انشالله" که می ره، چه انتظاری میشه از بچه ها داشت. اصلن فکر می کنیم همه کارهامون با "انشالله" و "ماشالله" حل میشه. یا وقتی صدای "ظرفیت" بیش از حد مجاز است شنیده می شود فردی هی از آسانسور بیرون می رود و هی داخل می آید به این امید که آسانسور حرکت کند. 

3- ترم پیش بعد از دو هفته مراجعه پی در پی به استاد مشاور و عدم حضور ایشان در تایم های مراجعه دانشجو، بعد از یکی از کلاس هایشان ایشان را می بینم و می گویم که اگه می شه یه تایمی ست کنید که برای مراجعه خدممتون برسم. ایشان هم چند تایم مثل ساعت 8 شنبه یا 8 دوشنبه معرفی می کنند که خب قاعدتن کلاس دارم و این را به ایشان می گویم اما پاسخ جالب است! خب شما کی تشریف دارین که من خدمتتون برسم! به هرحال می گویند بیا و الان(تایم ناهار بود) برویم تا تیک استاد مشاور رو بزنم و به سمت آسانسور اساتید اشاره می کنند که برویم. اما وقتی می خواهم وارد شوم در دارد بسته می شود و استاد مشاورم با پایش در را نگه می دارند اما استاد دیگر در آسانسور می گوید چه وضعشه دکتر! اینقدر به این دانشجو ها رو نده! پررو میشن!

4- پویا می گوید می خواهد بداند که چه میزان از زمانش برای انتظار در  آسانسور خوابگاه و آسانسور های ابوریحان تلف می شود. می گوید می خواهد با کورنومتر این را اندازه گیری کند. به او می گویم مثلن یک هفته کامل از آسانسورها استفاده کن و یک هفته هم کامل از پله و در نهایت تایم این ها رو از هم کم کن وببین چقدر برای انتظار آسانسور و البته استفاده از آن تلف می شود. البته مثلن اگر حدس می زنی از آن یکی آسانسور استفاده کنی وقتت کمتر تلف می شود از همان استفاده کن تا تایم دقیق تری داشته باشی. او یک روز این کار را می کند اما ادامه نمی دهد.

5- دوستم چندباری که باهم سوار آسانسور بودیم و طبقه 9 پیاده می خواستیم بشویم(والبته کس دیگری در آسانسور نبود و احتمال سوار شدن کسی هم در همان لحظه نبود!)، طبقات فرد دیگر را هم فشار داد! هربار به او گفتم خب این چه مرضی است ؟! هیچ گاه توضیح نداشت! اما خدا رو شکر می کنم که آسانسور ها رو فرد و زوج کرده اند! اساسن مضربی می کردند بازهم بیشتر خوشحال میشدم! زمان هایی هم که آسانسور زوج حضور دارد(تنها طبقه ی فردی که می رود 9 است چون آخرین طبقه است) می گوید با این برویم. می گویم چرا و پاسخش این است که داریم امکان استفاده از آسانسور زوج را برای ساکنین طبقه 9 فراهم می کنیم (توضیح:فقط وقتی سوار آسانسور زوج هستی می توانی طبقه 9 بیایی و هنگامی که طبقه 9 هستی نمی توانی آسانسور را به آن جا فراخوانی!) و کلی هم به علت چنین خدمتی احساس خوشحالی می کند!

  • ۹۶/۰۲/۰۲
  • Abolfazl

نظرات  (۱)

  • امیرحسین بهشتی
  • جالب بود واقعا
    به خصوص مورد 3 واقعا دردناک بود. من قبلا هم شنیده بودم که به استادی که برای خرید به یعقوب می آمد هشدار دادند که این کار تو خارج از عرف است. مشکل از آن جایی است که اساتید محترم فکر می کنند انسان های مهمی هستند کارشان ارزشمندتر و وقتشان محترم تر از بقیه است.
    من اوایل که به دانشگاه آمدم وقتی به من می گفتند دانشگاه کوچک شده جامعه است باور نمی کردم. اما هر چه گذشت این باورم به یقین نزدیک تر شد. به خصوص وقتی در دانشکده خودمان سهمیه های پردیس را دیدم.
    هر چند خودم تمام نکردم این درس تفکر سیستمی را اما به آن دوست مورد 5 درس تفکر سیستمی را پیشنهاد بده D:
    پاسخ:
    ممنون امیرحسین جان
    من هم خیلی از این موضوع که "بعضی" اساتید فکر می کنند وقتشان ارزشمند تر از بقیه است ناراحتم. مصداق های زیادی هم دارم که نزدیک ترین آن مال دیروز است. استاد گروه دیگر یکی از کلاس هایمان امتحانش را در یک تایم بسیار پرت(هم از نظر روز و هم از نظر ساعت) می اندازد و شنیدم از بچه ها که وقتی دوستم می گوید که در آن ساعت با توجه به مسافتش نه مترو هست و نه تاکسی که بتواند بیاید، استاد محترم بیان می دارد که مگر وقت من کمتر از شما اهمیت دارد که دارم آن زمان حضور میابم و یه سری حرف دیگه پشت بندش. اساسن گمان میکنم پاسخش فقط ظاهرن به پرسش دوستم مربوط است و انتقاد دوست من به چیزدیگری است اما شاید انتظار بالایی هم نباشد از کسانی که "پاسخ های آماده" دارند. البته بازهم شاید بهتر باشد بر کلمه "بعضی" تاکید کنم. البته به خودم خیلی اجازه نمی دهم از اساتید انتقاد کنم چرا که من نیز به عنوان یک دانشجو، در انجام بسیاری از وظایفم کوتاهی کرده ام. بااین حال همه انتقاداتت از اساتید و در نگاه کلان تر نظام آموزشی برایم قابل درک است که بعضی را در وبلاگت دیدم و خیلی هایشان را از خودت شنیده ام.
    راستی پیشنهاد تفکر سیستمی هم عالی بود:)))

    ارسال نظر

    کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
    اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی