مکتوبات من

سعی می کنم به کمک نوشتن کمی ساختارمندتر فکر کنم

مکتوبات من

سعی می کنم به کمک نوشتن کمی ساختارمندتر فکر کنم

۳ مطلب با موضوع «تامل برانگیز» ثبت شده است

پیش نوشت1: در سایت متمم قسمتی وجود دارد تحت عنوان پارگراف فارسی که در آن منتخباتی از ادبیات جهان و ایران منتشر می شود. در باره آتشنشانان فداکار نیز در این قسمت متنی توسط محمدرضا شعبانعلی منتشر شده بود. در این بین کامنت یکی از اعضای متمم و کامنت محمدرضا در پاسخ برایم به شدت جالب بود و درس های زیادی داشت. دراین جا می خواستم آن را بازنشر می کنم تا همیشه در جلوی چشمم باشد و از مفاهیمی که در پی نوشت منتشر می کنم غافل نشوم اما به دلیل آنچه در پیش نوشت دو مطرح خواهم کرد مجبور به ارجاع هستم.

پیش نوشت 2: طبق آنچه در پایین ترین قسمت متمم می بینم گویا نقل مطالب آن به هرشیوه و با هرعنوان تخلف محسوب می شود و سور عمومی نیز حرف و حدیثی برای گفتن باقی نمی گذارد لذا لینک کامنت یکی از اعضا و پاسخی که محمدرضا شعبانعلی در پی آن می گذارد را در پایین می گذارم تا هماره حواسم باشم که بخش عمده ای از حرف هایم با دیگران از دانشگاه گرفته تا جمع های دوستان و آشنایان چیزی از جنس تاتولوژی یا حرف زدن بدون حرف حسابی است که باید به شدت از آن اجتناب کنم. به گمانم خیلی راحت در دام حرف های رتوریک اطرافیانم می افتم.  اینکه محمدرضا بیان می دارد اگر کسی مثل من، متن ادبی می نویسد، قبلش سالها کار سیستمی کرده و تفکر سیستمی را آموزش و ترویج داده و زمان رخداد پلاسکو به تسلیتی قناعت می کند برایم بسیار جای فکر دارد. به نظرم در موقعیت های مشابهی که در scale کوچکتر رخ داده است، بیشتر همان حرف هایی را زده ام که مردم در تاکسی و اتوبوس می زنند. بیشتر از تکراری بودن آنچه اتفاق افتاده است نالیدم و شاید فقط نالیدم بدون هیچ عمل درست حسابی. عمل درست حسابی را که کنار بگذاریم،حرف درست حسابی هم نزدم. همین!


اصل مطلب(+)

کامنت یکی از اعضای متمم (+)

کامنت محمدرضا شعبانعلی(+)

  • Abolfazl

این روز ها با توجه به امتحان هایم مجال زیادی برای نوشتن ندارم اما عکس زیر را که محتوای آن از دکتر شریعتی است می گذارم تا بعد ها بیشتر راجع بهش فک کنم کنم.

پی نوشت : اهمیت جمله ی فوق به نظرم به حدی است که  شاید آدم ها رو بشه به دودسته ی دسته ای  که جمله ی فوق را با پوست و گوشت درک می کنند ودسته ای که  جمله ی فوق رو نمی فهمند تقسیم کرد!


  • Abolfazl

اولین تجربه مربوط به حدود یک سال پیش است. دکتر دندان پزشک دیر می آید و علاوه بر مریض شماره اول, مریض های شماره دوم و سوم هم آمده اند و یک نفر هم باید معاینه شود. دراین هنگام دندان پزشک تصمیم می گیرد که هرچهار نفر را هم زمان ویزیت کند! درحقیقت باتوجه به اینکه 4 اتاق در مطب او وجود دارد او تصمیم می گیرد از همه ظرفیت های مطب خود استفاده نماید. او بلافاصله بعد از تزریق یکی به سراغ دیگری می رود وکار های او را انجام میدهد وهمینطور ازاین اتاق به آن اتاق می رود اما فاصله ی زمانی که هرمریض باید منتظر بازگشت دکتر برای ادامه ی کار او باشد بیش تر ازحدی است که او انتظار دارد و به نظرم این موضوع باعث می شود همه ی بیماران به نوعی ناراضی باشند.
دومین تجربه مربوط به دنداپزشکی دیگر است که هم زمان دو بیمار روی برروی یونیت های جداگانه در انتظار دارد واعضایی از خانواده او هم آمده اند تا اورا ببینند و او یک پایش دراتاقی است که خانواده اش هستند وپای دیگرش در جای مریض 1 و هرازگاهی سری به مریض شماره دو هم می زند اما به نظرم هرسه مورد ناراضی اند(درهریک از این دو تجربه من یکی از این مریض ها بودم!)
حال به سراغ ارتباط این دومطلب با موضوع تعادل برویم. به نظر من این دو دندان پزشک در هردو مورد تلاش دارند به نوعی تعادل برقرار کنند اما به نظرم معنای درست تعادل رو خوب نفهمیدند. به نظرم در مورد اول اگر بیمار هابه همان ترتیبی که باید ویزیت می شدند اگر ویزیت می شدند باعث رضایت یک نفر ونارضایتی دیگری می شد اما حداقل رضایت عده ای در قبال ناراضایتی دیگری ایجاد شده است. درمورد دوم نیز به همین صورت. درحقیقت به نظرم کسی که می خواهد رضایت همگان رو تامیل کند درنهایت رضایت هیچ کس رو نخواهد توانست راضی نگه دارد واین خود پارادوکس ماجرااست.

درباره تامین رضایت همگان نوشته ی محمدرضا شعبانعلی بسیار توجه برانگیز هست:

دستور عمل مواجهه با غولی به نام مردم



  • Abolfazl