مکتوبات من

سعی می کنم به کمک نوشتن کمی ساختارمندتر فکر کنم

مکتوبات من

سعی می کنم به کمک نوشتن کمی ساختارمندتر فکر کنم

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

آهنگ دریای بی پایان  علیرضا قربانی رو بیش از اندازه دوست دارم و با حال و روز این روز هایم ارتباط تنگاتنگی دارد . علی الحساب این پست را می گذارم تا چند روز دیگر که  وقتم کمی آزادتر شود و بتوانم سرفرصت راجع به چیزهایی که در ذهنم می گذرد, بنویسم.

به دریایی در افتادم که پایانش نمی بینم

کسی را پنجه افکندم که درمانش نمی دانم

فراغم سخت می آید ولیکن صبر میباید

که گر بگریزم از سختی ، رفیق سست پیمانم

مپرسم دوش چون بودی به تاریکی و تنهایی

شب هجران چه می پرسی که روز وصل حیرانم

شب آهسته می نالم ، مگر دردم نهان ماند

به گوش هر که در عالم رسید آواز پنهانم

من آن مرغ سخن دانم که در خاکم رود صورت

هنوز آواز می آید به معنی از گلستانم


پی نوشت 1:ترک دریای بی پایان در سایت بیپ تونز(+)

پی نوشت 2: سعدی یکی از شعرای مورد علاقه ی من است حتی اگر شاملو او را نکوهش کند و بگوید او شاعر نیست وناظم است . حتی اگر  شاملو بگوید سعدی فقط احترام را بر می انگیزد و حافظ انسان را مبهوت می کند بازهم سعدی برایم جایگاه مخصوص خود را دارد. البته شاید یک سال است که صرفن اگر علیرضا قربانی  از او چیزی بخواند یا آهنگ هایی از شهرام ناظری و همایون بشنوم که از سعدی باشند به سراغ اشعارش می روم. یاد آن تابستان بخیر که هرشب قبل از خواب, گلستان می خواندم ولذت می بردم . انکار نمی کنم که مقداری از این خواندن ها بیشتر برای یادگرفتن ابیات انتهایی هر حکایت بود تا بتوانم از آنها درجاهای مناسب بهره ببرم و شاید به نوعی "خردمند" بنمایم! درهرصورت در حال حاضر خردمند نمودن حتی چیزی نیست که بهش فکر کنم و حرکت چند روز پیشم هم به علت همین "ترس از بزرگ تر پنداشته شدن نسبت به آنچه در واقع هستی" بود که به نظرم برای من شجاعت زیادی می خواست که خدا رو شکر از پسش بر آمدم. به نظرم همه ی عدم موفقیت های اکنونم به زعم خود, نتیجه ی در همین دام افتادن است وبس. دیگر اجازه نمی دهم چنین چیزی مرا بازی دهد!

پی نوشت 3(قبل از ویرایش اسمش پی نوشت نامرتبط بود!): چقدر وبلاگ داشتن بهتر از چرخ زدن در شبکه های اجتماعی ای مانند اینستاگرام است. حالم بهم می خورد وقتی می بینم فردی عکس خودش را باژست روشن فکرانه ای گذاشته و زیر عکس نیز کپشن نامربوطی خود نمایی می نماید! یا دوستم که می گفت که یه بنده خدایی به خاطر حضور دوستانش در مهمانی تشکر کرده بود و در اینستاگرامش نوشته بود مرسی که اومدین ولی بازهم عکس خودش را گذاشته بود!

پی نوشت 4: اضافه کردن پیش نوشت 2 بیشتر به خاطر پست اخیر شعبانعلی در مورد وبلاگ نویسی بود که به فکر فرو انداختم که مطالبی این چنینی که تحلیل های خودم نیس وصرفن شعر یا نقل قول ویا موزیکی از دیگران است را با حرف های خودمان همراه کنیم که به قول خودش مانع از طوطی وار عمل کردن باشد که خود یکی از دیگر ترس هایم است و تابه حال نیندیشیده بودم که چنین کار شاید سبب آنچه بیان داشتم را فراهم آورد

پی نوشت 5: از ویرایش کردن نوشته هام متنفرم! برای همین تاجایی که امکان دارد سعی می نمایم چیزی مشابه آنچه برای این پست رخ داد, رخ ندهد و فعلن برایش جزایی را تعیین می نمایم (سطح پایینی از الزام است هرچند به زودی به سطوح بالاتری از نظام پاداش و جزا خواهم اندیشید و خواهم گذاشت پاداش و جزا برای همان انسان هایی باشد که خدا را برای بهشت و حوری و ترس از سوزان بودن جهنم می پرستند باشد!

پی نوشت 6:یادش بخیر قبلن ها که آپشن Edit در تلگرام نبود چقدر اوضاع بهتر بود. می خواهم دیگر ازآن بهره نبرم. همان تلگرامی که دوستم پیش بینی می کند همانطور که گوگل آینده ی هوش مصنوعی را در دست خواهد داشت و یکه تاز این عرصه خواهد بود, یکه تاز عرصه پیام رسانی خواهد شد و همه ی استاندارد ها را به نوعی او (مسخره است ولی دوست داشتم آن را فرد خطاب کنم تا شی!) تعیین خواهد کرد.

پی نوشت 7: از نوشته ی "پر پی نوشتی" مانند این نیز خوشم نمیاد هرچند نوشتن این پی نوشت به نوعی در تضاد با این حرفم هست! شاید دارم خودم را فریب می دهم مانند همه ی خودفریبی های دیگر!
  • Abolfazl

خواب دیدم قیامت شده است. هرقومی را داخل چاله‏ای عظیم انداخته و بر سرهر چاله نگهبانانی گرز به دست گمارده بودند الا چاله ‏ی ایرانیان.

خود را به عبید زاکانی رساندم و پرسیدم: « عبید این چه حکایت است که بر ما اعتماد کرده نگهبان نگمارده‏اند؟ »

گفت:
« می‌دانند که به خود چنان مشغول شویم که ندانیم در چاهیم یا چاله. »
خواستم بپرسم: « اگر باشد در میان ما کسی که بداند و عزم بالا رفتن کند… »
نپرسیده گفت: گر کسی از ما ، فیلش یاد هندوستان کند خود بهتر از هر نگهبانی پایش کشیم و به تهِ چاله باز گردانیم!


پی نوشت: بیش از همیشه این "به ته چاله بازگرداندن" را دارم در اطراف خود می بینیم. گفتن یادی کنم از عبید وحکایت زیبایش و تعابیرزیبایی که در آن بکار رفته.

  • Abolfazl